رمان یتیم خانه مرگ
نویسنده:نرگس زنده بودی
ژانر:ترسناک
تعداد صفحات:۲۱۳
فرمت:PDF
لینک دانلود
رمان سرنوشت هیلدا
نویسنده:شین.لام
ژانر:عاشقانه-اجتماعی
فرمت:APK-PDF-EPUUB
تعداد صفحات:۳۰۳
دانلود و اطلاعات بیشتر در ادامه مطلب
رمان استاد مغرور من
نویسنده:ترنم
ژانر:عاشقانه-هیجانی-صحنه دار
تعداد صفحات ۶۷۲
خلاصه:ترنم سال اول دانشگاه هست که دوست پسر سابقش به عنوان استاد وارد کلاس میشودو...
نکته:مطالعه رمان برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود
رمان باران
نویسنده:melli
ژانر:عاشقانه-پلیسی-هیجانی
فرمت:PDF-APK-EPUB
توضیحات و دانلود در ادامه مطلب
رمان خیابان شانزدهم
نویسنده:غزل
ژانر:ترسناک
تعداد صفحات:۶۳
لینک دانود
فرشته ناپاک
نویسنده:مریم طاهری
تعدادصفحات:۶۷۸
ژانر:دسته بندی نشده
لینک دانلود:
رمان : کابوس تاریک
نویسنده : صبا رستگار
ژانر : عاشقانه ، هیجانی ، ترسناک
تعداد صفحات : ۱۶۵
فرمت :APK-PDF-EPUB
رمان گندم مطالعه این رمان زیبا توصیه میشود
نویسنده:م.مودب پور
تعداد صفحات:570
ژانر:عاشقانه-اجتماعی-طنز-پایان تلخ
فرمت:pdf_epub_apk_jar
به همرا فایل زیپ شده حاوی کتاب صوتی
نویسنده:نرگس واثق
ژانر:عاشقانه-طنز-اجتماعی
تعداد صفحات:322
منبع:یک رمان
فرمت:PDF-APK-EPUB
نام رمان: نوتریکا (جلد اول)
نویسنده: sun daughter
ژانر: عاشقانه / پلیسی
تعداد صفحات:۵۰۵
خلاصه:داستان راجع به پسر کوچیک و دختر کوچیک یک خانواده است که با یک سری اتفاقات زندگی همه ی اعضا کمی دستخوش تغییراتی می شود…
نویسنده:مسیحه زاد خو
ژانر:عاشقانه اجتماعی 348 صفحه
خلاصه:عشقم! تمام وجودم !تو اشتباه کردی عشق پنهونمو با یه شب هوس زودگذر با مستی غیر قابل درکی به فنا دادی و زندگیمو سیاه کردی منو تباه هوای نفس پلیدخواسته هات کردی بی انصاف گناهم چی بود ؟مگه من چکار کردم که این طوری شد ؟دخترونه هامو پس بده …پس بده اگه میتونی پس بده …
رمان سایه اجبار
نویسنده:شیدا شفق ژانر:عاشقانه-اجتماعی
خلاصه رمان سایته اجبار:
النا وقتی می فهمه ایلیا سر عاشق کردن و دوست شدن با اون همراه همکلاسی های دانشگاهش شرط بسته همه چیزو در گذشته رها میکنه و سعی میکنه دیگه هرگز ایلیا را رو نبینه اما بی خبر از اینکه درست ۵ سال بعد قراره ایلیا زیر سایه ی اجبار دوباره وارد زندگی اون بشه..اونم به عنوان نامزدش!
رمان حریر و اتش
نویسنده:مسیحه زادخو
ژانر:عاشقانه-هیجانی
تعداد صفحه:416
خلاصه:با بوسه ای که روی برهنگی شونه ام گذاشت و نوازش سر انگشتان ارسلان بود که از عالم خودم اومدم بیرون اصلا متوجه نشدم کی اومد پیشم نشست و داشت به آرومی رو کبودیای کمر بند پماد میزد … یکم کش سوتینمو داد بالا و گفت : – ایندفعه بد خوردی ؟ …
پشتم بهش بود و زمزمه کردم : – و این دفه دیگه بر نمیگردم اون خراب شده
سرشار از هیجان .. وماجرا عشقی متفاوت