رمان سایه اجبار
نویسنده:شیدا شفق ژانر:عاشقانه-اجتماعی
خلاصه رمان سایته اجبار:
النا وقتی می فهمه ایلیا سر عاشق کردن و دوست شدن با اون همراه همکلاسی های دانشگاهش شرط بسته همه چیزو در گذشته رها میکنه و سعی میکنه دیگه هرگز ایلیا را رو نبینه اما بی خبر از اینکه درست ۵ سال بعد قراره ایلیا زیر سایه ی اجبار دوباره وارد زندگی اون بشه..اونم به عنوان نامزدش!
قسمتی از رمان:
طنین زمزمه اش کنار گوشم، برخورد نفس های گرمش به پوست نازک همان ناحیه، عطرکاپیتان
بلک غلیظش، زبری ته ریش اصالح شده و دستان نوازش گرش..
اصال نمیگذاشت روی حرکت دادن پاهایم تمرکز کنم!
با اینکه چندین بار پایش را لگد کردم ولی هنوز درحال زمزمۀ آهنگ red In lady بود، فکر
میکردم با پوشیدن آن لباس قرمز ساده و بلند میتونم حرصش رو در بیارم، یا نرفتن به آرایشگاه و
تنها کشیدن خطی در توی چشمام و زدن رژ لب قرمزی به رنگ لباس میتونم عصبانیش کنم..
ولی…
ذهی خیال باطل!
برعکس انگار قرمزی لباس و لب هایم بد جور هم به دلش نشسته بود چرا که لحظه ای
نمیتوانست چشم از لب هام بگیره..
و این یعنی ته بد شانسی..!
نفس عمیقی کشیدم و تکونی به خودم دادم تا شاید کمی از حصارتنگ دست هاش راحت بشم
ولی حرکت بیهوده ای بود.
یکی نیست توی این وضعیت بهش بگه آخه زشته! این کارا چیه میکنی تو؟؟
اونم جلوی این جمعیت عظیم از اقوام خودش و من و دوستان و آشنایان و همکارانمون..
احساس میکردم از شرم مانند همون لباسم سرخ شدم!