شهر رمان

بهترین رمان ها را از شهر رمان رایگان دانلود کنید شهر رمان بهترین کتابخانه مجازی با برترین رمان های عاشقانه،ترسناک،پلیسی،طنز،کلکلی و غیره میباشد

شهر رمان

بهترین رمان ها را از شهر رمان رایگان دانلود کنید شهر رمان بهترین کتابخانه مجازی با برترین رمان های عاشقانه،ترسناک،پلیسی،طنز،کلکلی و غیره میباشد

شهر رمان
شهر کتاب مرکز دانلود رایگان رمان های عاشقانه ، ترسناک ، طنز ایرانی و خارجی
رمان برای اندروید
رمان برای ایفون
رمان با فرمت پی دی اف
بایگانی

نویسنده:عطیه جبلی    ژانر:عاشقانه اجتماعی  150 صفحه

 خلاصه:دانلود رمان دوران  بابا جوابی نداد و حدس زدم الله اکبر نمازش رو گفته! اما مامان جوابِ سلامم رو ناکام نذاشت و حینی که کاسه رو رویِ میز می ذاشت گفت: علیکم حلیم از کجا؟! هوسِ شهاب! نه بابا؟! بلکه هوس هایِ شهاب سبب خیر شود! مامان خنده ی شیرینی سر داد و زیر لب ” پررو ” ای نثارم کرد!

 

 

قسمتی از رمان:

با خنده به سمتِ پله ها رفتم و بعد از تعویضِ لباس هام سراغِ میزِ افطار رفتم…

رو به مامانی که آخرین چیزی که رویِ میز می ذاشت، سبدِ کوچیکِ سبزی خوردن بود،

گفتم:

 پسرِ مضطربِ سکته ایت کجاست؟

شروع کردی؟! نرسیده هنوز…

ماشین ثبت نام کردم ها… یادم رفت بگم!

صدایِ سلامِ بابا رو شنیدم و بعد هم قرار گرفتنش سرِ میز!

بعد از دادنِ جوابِ سلام،گفت:

 (رضا) نگفتی!

حینی که خرما دهان می گذاشتم و به ” قبول باشه ” گفتنِ مامان لبخند می زدم گفتم:

آره… یادم رفت!

کمی از چاییم رو نوشیدم و گفتم:

به گمونم همونی بشه که می خواین… واسه تولدش تحویل می دن!

 به سلامتی!

مامان حینی که برام حلیم می کشید گفت:

 (مریم) فردا عمه محترمتون ناهار دعوت کردن! گفتن اولین عیدیه که شروین عروس دار شده،

فکر کنم پیش پیش پاگشا کرده شما ها رو!

زیرلب آروم گفت:

 این شهاب چرا نرسید؟

حینی که کاسه کوچکتری که برام داخلش حلیم ریخته بود رو از دستش می گرفتم گفتم:

 جدی؟

 (مریم) آره! شماره خونه اشون رو ازم گرفت و با مادرِ گیسو صحبت کرد، اتفاقاً آقایِ

پرویزی و رضوان خانم رو هم وعده گرفته، ولی ظاهراً فقط گیسو میاد!

 چطور؟!

بابا لیوانِ چای را رویِ میز گذاشت و گفت:

 (رضا) لابد جایی دعوتن! شاید کسی دعوته منزلشون، فردا عیده هر چی باشه!

 (مریم) ولی اگر می اومدن بهتر بود! اینجوری حرف در میاد!

چه حرفی آخه؟!

با شنیدنِ صدایِ آیفون، مامان بلند شد و با لبخندی گفت:

 شهاب هم اومد!

 

 

 

 

 

دانلود رایگان رمان

دانلود رایگان رمان apk

دانلود رایگان رمان pdf

دانلود رایگان رمان ایرانی

دانلود رایگان رمان بدون سانسور

دانلود رایگان رمان برای اندروید

دانلود رایگان رمان جدید

دانلود رایگان رمان صحنه دار

دانلود رایگان رمان پی دی اف

دانلود رایگان رمانepub

دانلود رمان apk

دانلود رمان epub

دانلود رمان pdf

دانلود رمان اجتماعی

دانلود رمان ایرانی

دانلود رمان ایرانی ترسناک

دانلود رمان ایرانی جدید

دانلود رمان ایرانی جدید بدون سانسور

دانلود رمان بدون سانسور

دانلود رمان برای اندروید

دانلود رمان برای ایفون

دانلود رمان تاریخی

دانلود رمان تخیلی

دانلود رمان تخیلی ایرانی

دانلود رمان ترسناک

دانلود رمان جدید

دانلود رمان جنایی

دانلود رمان جنایی ایرانی

دانلود رمان خارجی

دانلود رمان خارجی عاشقانه

دانلود رمان خنده دار

دانلود رمان طنز

دانلود رمان طنز ایرانی

دانلود رمان عاشقانه

دانلود رمان عاشقانه ایرانی

دانلود رمان عاشقانه برای اندروید

دانلود رمان عاشقانه برای ایفون

دانلود رمان عاشقانه جدید

دانلود رمان عاشقانه جدید ایرانی

دانلود رمان عاشقانه رایگان

دانلود رمان عاشقانه پیدی اف

دانلود رمان عاشقانهapk

دانلود رمان عاشقانهepub

دانلود رمان عاشقانهpdf

دانلود رمان معمایی

دانلود رمان ممنوعه

دانلود رمان هیجانی

دانلود رمان پلیسی

دانلود رمان پی دی اف

رمان ایرانی

رمان ترسناک

رمان ترسناک بدون سانسور

رمان ترسناک پی دی اف

رمان جدید

رمان جدید ایراتی

رمان جدید پرطرفدار

رمان جدید ۹۸

رمان دوران

رمان عاشقانه

رمان عاشقانه ایرانی

رمان عاشقانه جدید

رمانسرا

رمانسرای هشت پا

رمانهای عاشقانه

رمانکده

سایت

سایت دانلود رایگان ایرانی

سایت دانلود رایگان رمان

سایت دانلود رمان

سایت دانلود رمان معمایی

سایت رمان

سایت رمان رایگان

سایت هشت پا

هشت پا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی