شهر رمان

بهترین رمان ها را از شهر رمان رایگان دانلود کنید شهر رمان بهترین کتابخانه مجازی با برترین رمان های عاشقانه،ترسناک،پلیسی،طنز،کلکلی و غیره میباشد

شهر رمان

بهترین رمان ها را از شهر رمان رایگان دانلود کنید شهر رمان بهترین کتابخانه مجازی با برترین رمان های عاشقانه،ترسناک،پلیسی،طنز،کلکلی و غیره میباشد

شهر رمان
شهر کتاب مرکز دانلود رایگان رمان های عاشقانه ، ترسناک ، طنز ایرانی و خارجی
رمان برای اندروید
رمان برای ایفون
رمان با فرمت پی دی اف
بایگانی

۶۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمانکده» ثبت شده است

نویسنده : گرگینه های خاموش سیدمظفرحسینی  ژانر: معمایی، ترسناک   تعداد صفحات : 127

خلاصه: تاریکی، تاریکی محض، حمله اجنه به انسان‌ها، انسان‌های تسخیر شده، موجودات عجیب، چه اتفاقی درحال وقوع است؟ هیچ‌کس نمی‌داند، آنهایی که می‌دانند مخفی شده‌اند، ولی چند نفر گام برمی‌دارند، به سوی تاریکی، به سوی موجوداتی تهدید آمیز!

نویسنده:آمنه آبدار   ژانر: عاشقانه ، اجتماعی  تعداد صفحات:150

خلاصه:من نیازم یه دختر معمولی، مثل همه دخترا نه شیطونم نه زبون دراز، نه آرومم نه خجالتیمعمولی معمول و زندگیم حماقتای زیادی کردم، حماقتایی که مستقیم تو آینده ام تاثیر گذاشتنخودمو باختم، اسیر غم شدم؛ قضاوت شدم… آبروم؟! آبرویی واسم نموند، دیر فهمیدم که نباید خودمو ببازم، ولی بالاخره تونستم!

   

رمان های پیشنهادی:

رمان در اغوش رویا    رمان دریا

 

نویسنده شادی   ژانر: عاشقانه،تخیلی،اجتماعی  تعداد صفحه:300

خلاصه:همین طور که دهنش باز بود موهامو که بافته بودم کششو در آوردم و توی دهنش چپوندم.عصبانی کش رو بیرون آورد و از پنجره پرتش کرد بیرون وداد کشید:«تو چیکار کردی؟» خونسرد به پشتی صندلی تکیه دادم و گفتم:«کشمو توی ده نت کردم!»

  

رمان های پیشنهادی:

 رمان اخرین بوسه    رمان می تراود مهتاب

 

 

نویسنده:فیروزه شیرازی   ژانر: عاشقانه ، اجتماعی  تعداد صفحات:264

خلاصه:روزی که دنیا آمدم، آسمان هم دلش گرفته بود. صدای رعد و برق، با فریادهای دردآلود مادرمهم‌نوایی می‌کرد. روزی که ابرها برای دنیا آمدنم، برای سرنوشت دختری که با درد و غم زاده شد، گریست. روزی که ورودم به این دنیا، آغازِ ستم‌هایی بود که روزگار بر سرم آوار کرد. گویا ناف وجودم را عجین شده

   

رمان های پیشنهادی:

رمان رکسانا(م.مودب پور)     رمان سیمرغ

نویسنده:نیلو - ج    ژانر: عاشقانه ، اجتماعی

خلاصه: چند وقت ایست حس پوچی دارم، حس مزخرف بودن،مزخرف بودن خودم، زندگی ام، روزگارم،حتی اطرافیانم هم، همه مزخرف شده اند.نه نه ببخشید، همه راخط زدم، دوباره می‌نویسم ، قلم در دست میگیرم که بنویسیم . اما چه بنویسم ؟همه‌ی چیز چِرت شده اند، چه چیزی برا نوشتن دارم

   

رمان های پیشنهادی:

رمان حریر و آتش     رمان پرنیان شب

 

نویسنده: تیم اورورک*مترجم:صبا ایمانی*ژانر:ترسناک هیجانی

خلاصه: شش ماه از برگشتن هادسون از رگد کوو میگذرد.

بعد از تعریف کردن وقایع رخ داده در رگد کوو برای مرکز فرماندهی، از آنجایی که حرفهایش را باور نکردند از کار معلق میشود.

زمانی که به دنبال نشانه ای از حضور خون آشام ها و ومپایرس ها میگشت، زنی مرموز او را برای حفاظت از دختر ۱۶ ساله اش کایلا از دست غریبه ای که در کمین اوست، استخدام میکند…

  



 

نویسنده رمان: آزیتا خانوم*ژانر:ترسناک-عاشقانه*52صفحه
خلاصه:اشتیاق و علاقه تبدیل به یه نفرت می شود.
نفرتی که قبل از آن علاقه شدید وجود داشته و نفرتی به علاقه و عشق تبدیل می شود در حالی که قبل می خواست انتقام بگیرد.
با این روند، سرنوشت زندگی دخترکی تغییر می کند…

       

نویسنده رمان: الناز دادخواه*ژانر:ترسناک*تعدادصفحات:275

خلاصه رمان : همیشه به دنبال چیزهای مرموز و عجیب بود.
هیچ وقت ترس مانع کشف کردنش نمی شد.
دنبال هر رد و موضوع جالبی می رفت تا به نتیجه برسد.
همین موضوع ها سرنوشتش را عوض کرد و کنجکاوی بیش از حدش منجر به یک درد پایان ناپذیر شد.
دردی سخت و نفس گیر که از او یک آدم دیگر ساخت یک غریبه یک درنده…

       

رمان اسرار جنگل تاریک

نویسنده:Zohreh.s.p             ژانر:ترسناک_هیجانی          73 صفحه

خلاصه: اسرار جنگل تاریک روی تخت جابجا شدم. به ساعت نگاه کردم؛ ده صبح بود. به سختی روی تخت نشستم.صدای آقای خرم می اومد؛ که داشت با مامان صحبت می‌کرد. رفتم سمت کمدم، شالم رو برداشتم؛ و سرم کردم. بلوزم رو مرتب کردم. در رو، بازکردم و؛ از اتاق رفتم بیرون. تازه به بالای راه پله

  

نویسنده: ال.جی.اسمیت   تعداد صفحات: ۱۲۶    ژانر:ترسناک

خلاصه:پاپی دختری شانزده ساله است که برادری دوقلو به اسم فیلیپ دارد و دختری بسیار شاد و سرزنده است که در 5 سالگی وقتی تعدادی از بچه های بزرگتر جیمز رو اذیت می کردند به کمکش می ره و از او اون موقع، پاپی و جیمز بهترین دوستان هم هستند اما در اولین روز تعطیلات تابستانی متوجه می شن که پاپی سرطان داره و خیلی زود قراره بمیره و ...

       

نویسنده : یاسمین.م    ژانر: عاشقانه، اجتماعی، هیجان_انگیز و کمی جنایی

تعداد صفحات : 499

خلاصه :گلاره دختر تنها و افسرده ای است گذشته ی تاریک و بدی دارد. آنقدر سیاه و زشت که سعی دارد فراموشش کند.بلاخره و همان طور که می خواهد یک اتفاق، زندگیش را عوض می کند و باعث می شود فرشته ی نجات و مرد زندگیش را پیدا کند مردی که تنهاست، حتی از گلاره هم تنها تر اما با تمام تنهایی هایش ، می شود نقطه ی شروعِ جاده ی زیبا و سرسبزی در کویر زندگیِ گلاره.همه چیز خوب نمی ماند و اتفاقاتی برایش می افتد. اتفاقاتی که گلاره را تا سر حد مرگ می ترساندترسِ از دست دادن دوباره ی همه چیزشترس از تکرارِ مکررات!برای نجات دادن زندگیش تنها یک کار می کند؛اشتبـــــاه!🔸

  

نویسنده: لیلی زمانی      ژانر:اجتماعی   صفحات : 118    منبع:کافه تک رمان

خلاصه :یه دختر محکم ک با مرگ مادرش دنیاشم خراب میشه..مجبور میشه با پسر عموش ک یه پسر هوسباز و زورگوهه ازدواج کنه اونم بخاطر برادرش ..خیلی اتفاقا میفته ولی دختر قصه ما سعی میکنه محکم بمونه 

   


نویسنده: سمیرا   ژانر: عاشقانه-کلکلی

خلاصه :اتفاقات این داستان بخش بندی شده هر چی جلوتر بریم واضح تر میشه برای همین نمیشه زیاد در موردش توضیح داد چون داستان لو میره … این داستان در مورد دختری از قشر بسیار ضعیفه که به طریقی به کامپیوتر دسترسی پیدا میکنه و از طریق چت با رسا اشنا میشه و این وسط اتفاقاتی میفته که زندگیشو کلا عوض میکنه و تحت شعاع قرار میده و با عث میشه بزرگترین راز زندگشو بعد از 22 سال بفهمه …….پایان خوش

  

رمانهای پیشنهادی:     رمان کال     رمان پرنیان شب

نام رمان : منحوس     نویسنده : MINOO.M.N.X      ژانر:ترسناک، معمایی     تعداد صفحات : 146

خلاصه: امیرعلی، پسر نوزده ساله دانشجوی رشته ی حقوق، توی پنج سالگی مامانش خودکشی می‌کنه و با باباش به تهران میان‌. امیرعلی مثل باباش جنگیرم هست و اتفاقاتی توی خونه یا توی جن‌گیری براش می‌افته.

           

رمانهای پیشنهادی

  رمان ناقوس ( جلد اول)        دخترجهنمی(ناقوس2)

نویسنده:میر حسن  محمدپور

ژانر:هیجانی-ترسناک
تعداد صفحه:100
خلاصه:کتاب پیش رو  به ژانر وحشت با محتوای متافیزیک، از تقابل و ماجراهای متوالی انسان و جن پرده بر‌می دارد. دنیایی سرشار از هیجان و کنش‌های خارق العاده.

 

       

رمانهای پیشنهادی:

رمان حریر و آتش      رمان معشوقه شیطان

نام رمان: کال

نویسنده:نگار1383

ژانرعاشقانه ،اجتماعی

تعداد صفحات:60

خلاتصه: کال درد را حس می‌کنم در جزء جزء بدنم. نفس که می‌کشم چهره‌اش را به یاد می‌آورم هنوز خودم را نباخته‌ام اما راس تش را بخواهی به اندازه‌ی کافی درد کشیده‌ام؛ در کنار دیگران لبخند می‌زنم و پر شور می‌خندم. خنده‌هایی مصنوعی که هر کس ببیند فکر می‌کند دردی نکشیده‌ام. تنها که می‌شوم

       

نام رمان : سرگذشت یک شبح

نویسنده : : Reric کاربر انجمن یک رمان

ژانر: تخیلی، ترسناک

تعداد صفحات : 55

خلاصه: داستان درباره‌ی یه پسر سیزده ساله به اسم انرونه که مجبور می‌شه به خاطره نجات پسر عموش جیمی، پا به دنیای تاریکی بذاره و از زندگی انسانیش خداحافظی کنه؛ اما آیا می‌تونه جیمی رو نجات بده؟

 

         

 

  رمان رقاصه نفرت  
نویسنده *نغمه -ریحانه اسدی -فریال
تعداد صفحات: 120
خلاصه :داستان درباره یک دختر کنجکاو وشاده که به تازه گی شده خبر نگار یک مجله معروف شده ..زندگی اروم ودلنشینی داره ولی هیچ وقت یک زندگی خوب مطلق نمی مونه ..دختری که ایدز میگیره ونفرت تموم وجودشو پر میکنه ..اتش خشم کینه ونفرت مثل درختی سراسر وجودشو پر میکنه…. جوری که وجودش پر از انتقام میشه و…..
یک رمان سراسر هیجانی رو داریم ..حوصلحه کنید وبخونید …پایانش خوشه
ژانر : اجتماعیعاشقانه ..هیجانی ..

 

         

رمان عشق شفق  
نوشته: زهرا.م کاربر انجمن نودهشتیا
تعداد صفحات: ۳۹۸
🚫🚫 رده سنی +١٨
خلاصه:ماجرا درمورد یه زن مطلقه است به اسم شفق که چند سالی از طلاقش گذشته و شوهرش بهش *** کرده و متأسفانه بطور کامل از زندگی شفق بیرون نرفته… با ورود پسرخاله از فرنگ برگشته و خواستگاری خاله اش از شفق همه چیزبهم میریزه وبدتر از همه اینکه خانواده شفق جواب مثبت دادن در حالی که شفق خودش عاشق مردیه به اسم مهراب.
شفق هیچ راه فراری از این نامزدی نداره… اما اتفاقی میفته که همه رو شوکه میکنه و….
داستان از زبون شفق گفته میشه وگه گاه از زبون پسر خاله شفق یعنی شاهین

رمان نه دیگه نمی بخشم
به قلم :نازنین آقایی
تعداد صفحات: 181
خلاصه رمان:من را شراره نام نهاده اند … زیرا پدرم اعتقاد داشت با شراره های آتش وجودم در هنگام تولد زندگیش را به آتش کشیده ام … من را شراره صدا زدند خواهر و برادری که مگسان دور شیرینی بودند و هرچه پدر میگفت گوش می نهادند من شراره بودم و آنها برای خاموش کردن شعله های درونم با نفرت و آزارهایشان آبی می شدند بر روی آتش وجودم …. حال مردی میگوید با شراره های عشق شعله کشیدم وجودش را مردی که خود خاکسترم کرد و چیزی از من باقی نگذاشت