شهر رمان

بهترین رمان ها را از شهر رمان رایگان دانلود کنید شهر رمان بهترین کتابخانه مجازی با برترین رمان های عاشقانه،ترسناک،پلیسی،طنز،کلکلی و غیره میباشد

شهر رمان

بهترین رمان ها را از شهر رمان رایگان دانلود کنید شهر رمان بهترین کتابخانه مجازی با برترین رمان های عاشقانه،ترسناک،پلیسی،طنز،کلکلی و غیره میباشد

شهر رمان
شهر کتاب مرکز دانلود رایگان رمان های عاشقانه ، ترسناک ، طنز ایرانی و خارجی
رمان برای اندروید
رمان برای ایفون
رمان با فرمت پی دی اف
بایگانی

۱۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان عاشقانه جدید» ثبت شده است

نام رمان : متاهل

نویسنده : سیده پریا حسینی

ژانر : عاشقانه، تراژدی

تعداد صفحات : 648

خلاصه: هیچ‌کس نمی‌دونه که عشق چه‌طور اونو پیدا می‌کنه و چه‌طور قلب سیاه شده‌ی پسری که از همه چی خسته‌ هست رو دوباره زنده می‌کنه، پسر داستان ما معنی کلمه‌ی خوشبختی رو خیلی وقته یادش رفته و تا می‌خواد اونو یاد بگیره خبری از گذشته و دروغی پوشالی همه چیز رو نابود می‌کنه… زنی که فیلسوف بوده و طرد شده؟! پسر داستان ما آرمان وقتی حقیقت رو می‌فهمه که نازنینش… متاهله…!

       

رمان های پیشنهادی: متاهل جلد دوم       

رمان یاسمین

نویسنده: م.مودب پور

خلاصه:درباره ی پسری به اسم بهزاده که عاشق دختری به اسم فرنوش میشه.بهزاد پسری فقیر و دانشجوی پزشکی بوده و فرنوش دختری خوشگل و بسیار پولدار بوده و پسرخاله ش یکی از خواستگاران اون بوده و خودش رو نامزد فرنوش میدونسته اما از اونجایی که فرنوش عاشق بهزاده. تا اینکه مادر فرنوش که مخالف ازذواج این دو بوده از بهزاد میخواد که به دیدنش بیاد و اونجاست که از بهزاد میخواد که بگذاره فرنوش با پسر خاله ش ازدواج کنه و ………پایان تلخ...

     

رمانهای پیشنهادی:  رمان نیلوفرانه  رمان رسوب

نام رمان : باده

نویسنده : سحر67

ژانر : عاشقانه

تعداد صفحات : 399

منبع : نگاه دانلود

خلاصه: ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺎﻥ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺑﺎﺩﻩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺩﻩﻣﺜﻞ ﯾﻪ ﻧﺴﯿﻤﻪﺩﺧﺘﺮ ﻗﺼﻪ ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﻏﺮﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ …..ﻭﻟﯽ ﯾﮑﻢ ﻟﺠﺒﺎﺯ ….. ﻋﺎﺷﻘﻪ ..ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺭ ﻋﺎﺷﻘﻪﻋﺎﺷﻘﻪ ﭘﺴﺮﻋﻤﺶ ﺍﻣﯿﺮﻋﻠﯽ….ﺍﻣﯿﺮﻋﻠﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺸﮏﺳﺮﺩﻣﻐﺮﻭﺭﮐﻨﺴﻞ ﮐﻨﻨﺪﺱﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻗﺼﻪ ﻣﺎ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺎد …ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺧﻮﺵ

       

رمان های پیشنهادی:   رمان لوح خاکستری     رمان در آغوش رویا

رمان کی فکرشو میکرد؟
نویسنده : دختر باران کاربر
خلاصه :این داستان، داستان غروره… داستان عشق… داستان یه دختر با یه گذشته که خودش باهاش کنار اومده اما اطرافیانش هنوز فراموش نکردن، یه دختر از جنس احساس که نگاهش برای خودشم غریبه است… داستان دختری که خودشم روزایی رو که اهمیت میداد فراموش کرده… این داستان، داست یه پسرم هست، یه پسر که گذشته اشو فراموش کرده و ولی میخواد آینده اشو خودش بسازه. داستان یه پسر که برای پر کردن خلاء افکارش به رقص و موسیقی رو آورده. این داستان؛ در مورد این دختر و پسره که رو به روی هم قرار میگیرن! دختر و پسری که با روش خودشون با مشکلاتشون مبارزه میکنن، این داستان قراره عشق و احساسو محک بزنه. قراره دختر قصه رو عوض کنه، قراره پسر قصه رو مرد کنه… این قصه حرفای نگفته زیاد داره…


رمان : زمزمه های مرموز عشق
نویسنده : سمیرا ۱۰۰۰
ژانر : عاشقانه
تعداد صفحات : ۸۶
خلاصه رمان زمزمه های مرموز عشق :
در مورد یه دختر ساده اس دختری که تو زندگیش هیچ عشقی رو تجربه نکرده فقط محبت پدر و مادرشو میخواد ولی دریغ از این محبت به هر حال وارد دانشگاه میشه و با دختری به اسم شیرین اشنا مییشه و این شیرین خانم دختر پر شر و شوریه که میخواد هستی رو از لاک خودش دربیاره واسه همین اونو به جشن تولدش دعوت میکنه و هستی هم با هزار ضرب و زور بالاخره به این جشن میره ولی اتفاقی میفته که مسیر زندگی هستی رو کاملا عوض میکنه و پدر و مادرشو یه جورایی از دست میده ولی تازه واردی وارد زندگیش میشه که با قضا و قدر اومده حالا باید دید این اقا شهاب دختر قصه ی ما رو تا کجاها میکشونه …

      

نام رمان : سرگذشت یک شبح

نویسنده : : Reric کاربر انجمن یک رمان

ژانر: تخیلی، ترسناک

تعداد صفحات : 55

خلاصه: داستان درباره‌ی یه پسر سیزده ساله به اسم انرونه که مجبور می‌شه به خاطره نجات پسر عموش جیمی، پا به دنیای تاریکی بذاره و از زندگی انسانیش خداحافظی کنه؛ اما آیا می‌تونه جیمی رو نجات بده؟

 

         

 

رمان نیلوفرانه

نویستده:عطیه.س

ژانر:عاشقانه-اجتماعی

خلاصه:ظاهرا که فقط افت فشاره ولی برای اطمینان بیشتر یه چکاپ کامل نوشتم سردرد داره که مسکن تزریق شدهعماد چراغ قوه اش را در آورد پلکهایش را پایین کشید و به آنها نگاه کرد با گوشی اش ضربان قلبش را گوش کرد و نبضش را گرفت عصبی شدی ؟

 

         

 

رمان رسوب
نویسنده : SunDaughter☼ کاربر انجمن نودهشتیا
تعداد صفحات پی دی اف: ۵۹۱
خلاصه: دختری از جنس دختران ۲۱ ساله … در آروزهای ۲۱ سالگی! در عمق جوانی ، پر از رویاهای تهی ! دختری همرنگ من … تو … و دیگران!
درفراز زندگی و فرود روزمرگی… در چنگ خاموش عشق یا هوس؟ شاید در عمق حسرت ! اسیر در چاک دهان ها ، بی فرهنگی ها !
در لفافه ی کلمات ، سفسطه ها … فلسفه ها … علت ها… معلول ها … رسم ها! در شکست پوچ خاطرات ! در مرز فرو دست سنت ها …طبقات … هوای نا ابد حرفها ، قول ها … در شمارش حضور و اولویت ها… اول بودن ها … دوم شدن ها …!سراب نمیشود… تمام نمیشود … فقط رسوب میشود !

 

         

 

  رمان رقاصه نفرت  
نویسنده *نغمه -ریحانه اسدی -فریال
تعداد صفحات: 120
خلاصه :داستان درباره یک دختر کنجکاو وشاده که به تازه گی شده خبر نگار یک مجله معروف شده ..زندگی اروم ودلنشینی داره ولی هیچ وقت یک زندگی خوب مطلق نمی مونه ..دختری که ایدز میگیره ونفرت تموم وجودشو پر میکنه ..اتش خشم کینه ونفرت مثل درختی سراسر وجودشو پر میکنه…. جوری که وجودش پر از انتقام میشه و…..
یک رمان سراسر هیجانی رو داریم ..حوصلحه کنید وبخونید …پایانش خوشه
ژانر : اجتماعیعاشقانه ..هیجانی ..

 

         

رمان عشق شفق  
نوشته: زهرا.م کاربر انجمن نودهشتیا
تعداد صفحات: ۳۹۸
🚫🚫 رده سنی +١٨
خلاصه:ماجرا درمورد یه زن مطلقه است به اسم شفق که چند سالی از طلاقش گذشته و شوهرش بهش *** کرده و متأسفانه بطور کامل از زندگی شفق بیرون نرفته… با ورود پسرخاله از فرنگ برگشته و خواستگاری خاله اش از شفق همه چیزبهم میریزه وبدتر از همه اینکه خانواده شفق جواب مثبت دادن در حالی که شفق خودش عاشق مردیه به اسم مهراب.
شفق هیچ راه فراری از این نامزدی نداره… اما اتفاقی میفته که همه رو شوکه میکنه و….
داستان از زبون شفق گفته میشه وگه گاه از زبون پسر خاله شفق یعنی شاهین

رمان نه دیگه نمی بخشم
به قلم :نازنین آقایی
تعداد صفحات: 181
خلاصه رمان:من را شراره نام نهاده اند … زیرا پدرم اعتقاد داشت با شراره های آتش وجودم در هنگام تولد زندگیش را به آتش کشیده ام … من را شراره صدا زدند خواهر و برادری که مگسان دور شیرینی بودند و هرچه پدر میگفت گوش می نهادند من شراره بودم و آنها برای خاموش کردن شعله های درونم با نفرت و آزارهایشان آبی می شدند بر روی آتش وجودم …. حال مردی میگوید با شراره های عشق شعله کشیدم وجودش را مردی که خود خاکسترم کرد و چیزی از من باقی نگذاشت
 

 

         

 

رمان بی همسرای  
نوشته: saharparichehr کاربر نودهشتیا
تعداد صفحات: 302
خلاصه: داستان زندگی چند زن و مشکلات به وجود آمده از ازدواج آنها. ازدواج هایی که عادی نبوده و زندگی رو برای زنهای داستان سخت کرده.
حالا باید این زنها گلیم خودشون رو از آب بکشند بیرون که بعضی هاشون تنهان و بعضی هاشون هم شاید کسی رو داشته باشند اما….پایان خوش
پ.ن: برداشتی آزاد از زندگی واقعی چند زن

 

         

رمان دو تخس شیطون  
نویسنده : Kiyana.rp
تعداد صفحات : 35
منبع: کانال کافه تک رمان
خلاصه:یه اتفاق مگه میتونه زندگی ادماروعوض کنه؟یه کل کل مگه میتونه به عشقی سوزان وصل بشه؟؟ تنفر؟عشق؟مگه میشه؟ این داستان داستان تنفری،که به عشقی سوزان تبدیل شد،دوتخسی که عاشق شدن دوتخسی که یکی عاشق بود یکی به عشق اعتقاد نداشت ولی بلاخره هردوگرفتارحصارعشق شدن ولی همه چیز اونطوری که فکر می کردن پیش نرفت و.... .

عشق لایتناهی جلد دوم  در ادامه جلد اول رمان پلیسی و عاشقانه را  عشق لایتناهی  خواهید دید داستان به کجا خواهد رسید گاهی وقت ها باید گریخت … از تمامی اتفاقات اطراف … ازدست سرنوشت و بازی های وقت و بی وقتش .. و به گوشه ای از این جهان پناه برد

        

                                                 

نام کتاب:رمان سرنوشت دو همسان

نویسنده: raha*m برای.

خلاصه: داستان تنهاییای یه دختر ، یه دختر که با وجود آدمای اطرافش تنهاست…. وجودش عجین شده با تنهایی …. همه ازش میخوان که مقاوم باشه، که با سرنوشت بجنگه ولی مگه یه دختر چقدر توان داره؟ …. اون منتظره منتظر روزی که بازی سرنوشت باهاش تموم بشه و به آرامش برسه، یه آرامش ابدی ….

 

         

نام کتاب: رمان قلبم طاقت بیار

نویسنده : بیتا منصوری
ژانر: عاشقانه، غمگین، اجتماعی، معمایی، درام و کمی پلیسی

خلاصه:

 زندگی کردم با این سختی
سختی نگویم این غم است
غم از دست دادن روحم،جانم
این زندگی نیست رگبار غم است

داستانی زییا که داستان زندگی یک دختر درد کشیده و فقیر را به تصویر می‌کشد.
داستان دختری که بخاطر پانصد هزار تومان فروخته می‌شود.
فروخته می‌شود به یک مرد سن و سال دار.
این مرد چهار پسر دارد و در این بین، دو نفر از پسرهای این آقا، عاشق دخترک قصه‌ی ما می‌شوند.
یکی با خشم، عصبانیت و شکنجه دادن دخترک عشق خود را نشان می‌دهد ولی پسر بعدی با عشق و محبت.
کدام یک پیروز می‌شود؟ کدام یک قوی تر است؟ عشق پیروز می‌شد یا قدرت؟
دخترک قصه کدام را انتخاب می‌کند؟

         

نام کتاب : چند لحظه عاشقم باش

نویسنده:طناز بیگدلی

ژانر: عاشقانه اجتماعی

خلاصه:داستان درباره دختری به نام آتریساس که هجده سالشه و فکر می کنه قلبش برای عاشقی ساخته نشده و به خاطر رشتش که عکاسیه و
کار عکاسی که برای مجله هنری دفتر دوست پدرش انجام می ده با ماهان کاشفی که پسری خوشگذران و بی بند و باره آشنا می شه و
سرنوشت چند بار این دو رو باهم رو به رو می کنه تا این که ماهان به عشقش اعتراف می کنه و آتریسا به خاطر حوادثی که پیش میاد
مجبور به گفتن دروغی می شه که باعث نابودی زندگی هر دو می شه و….آیا عشق آن قدر قدرتمنده که این دو رو به هم برسونه یا
سرنوشت زندگی این دو رو به بازی می گیره؟

         

نام کتاب: رمان فقط تو

نویسنده: م.علیزاده

خلاصه رمان: به جهت علاقه ای که به خواندن رمان داشتم، در طول عمرم رمان های زیادی خوانده ام، نوشته های زیبایی که قلم نویسندگان آنها را تحسین میکنم. و در یک جمله میتوان گفت که همه ی آنها به موضوع عشق پرداخته بودند. عشقی که ناکام ماند، یا عشقی که به رسیدن ختم شد، عشقی که بعد از بهم رسیدن نابود شد و عشقی که بعد از بهم رسیدن کامل شد. به همین دلیل تصمیم گرفتم وقتی برای اولین بار دست به قلم میبرم تا رمانی را بنویسم، از عشقی سخن بگویم که چه بخواهیم چه نخواهیم در کنارمان است. فقط محبت میتواند آنرا به ما نزدیک تر کند و البته کمی توجه!

توجه به کسی که خالق ماست. به کسی که بی اندازه دوستمان دارد. و حتی توجه به خانواده هایمان، به عزیزانی که در کنارمان هستند، برای رسیدن به آنها هیچ تلاشی نکرده ایم اما برای صمیمی تر کردن روابطمان با آنها باید تلاش کرد.

از عشقی نوشته ام که کمتر به آن پرداخته شده است…

منبع:رمان سیتی

لینک دانلود

دانلود فایل PDF

دانلود فایل APK

نام کتاب:نوای شب

نویسنده : سارا سلیمانی

ژانر : عاشقانه طنز

خلاصه: نوا دختره شیطونی که با داداشش نیما دست تمام شیطونای تهرانو از پشت میبنده

 

ولی یه شب تو شهربازی دلش برای امیر کسی که چند وقتی باهاش سر جنگ افتاده میلرزه و باهاش رابطه عاشقانه برقرار میکنه

همه چی اونطور که نوا میخواد پیش نمیره، با پیدا شدن سما که ادعا میکنه مادر بچه امیره همه چی بهم…

لینک دانلود

دانلود فایل PDF

 

 

نام رمان: رمان هم دردم

نام نویسنده: خاوردخت کاربر انجمن نودهشتیا

ژانر: عاشقانه پلیسی جنایی

تعداد صفحه: 482

منبع تایپ: سایت نود هشتیا

خلاصه: گردونه ی زندگی همیشه میچرخه… همین چرخش منو رسوند به مردی که چشمای قهوه ی ساده ی پر حسش اش شد دنیای من بی احساس….چشمایی که گرما بخشید به زندگی و به قلبی که تو سینه ام می تپید…چشمایی که شد مرهم دردهام…شد غمخوارم…کسی که دردش شد دردم و دردم شد دردش…